26
دانلود فیلم در دل دریا In the Heart of the Sea 2015من از اون دسته آدمایی هستم که اعتقادی به خرید عید و لباس و کیف و کفش نو برای سال جدید ندارم. چون در طول سال هروقت لازم ببینم خرید میکنم و حتما نباید چند روز مونده به سال جدید در به در دنبال ست کردن کیف و کفش باشم. ضمن اینکه آدمینیستم که چیزی رو بخرم و بذارمش برای فرداها! حتی ۲۸ اسفند چیزی بخرم همون موقع استفاده میکنمش. ولی بازارگردیهای اسفند ماه رو دوست دارم. در واقع توی ماههای سال اسفند از جمله ماههای دوست داشتنیمه. چون عصرا میرم بیرون و از دیدن شور و شوق و اشتیاق دیگران برای سال جدید انرژی میگیرم. البته برای امسال همهی افعال این جملات رو باید در زمان گذشته بکار ببرم.
فشار و استرس کنکور اصلا حس نمیشه '_'اینجا دختری مینویسد که نمیداند...
♢ خوب است با عادتهای بد، یا بد است با عادتهای خوب.
♢ آرام است، بعضی وقتها شلوغ، یا شلوغ است بعضی وقتها آرام.
♢ شاد است، بعضی وقتها غمگین، یا غمگین است بعضی وقتها شاد.
♢ شجاع است، بعضی وقتها ترسو، یا ترسو است بعضی وقتها شجاع.
♢ عاشق است، بعضی وقتها فارغ، یا فارغ است بعضی وقتها عاشق.
اینجا دختری معمولی از لحظهها و افکارش مینویسد.
روزای اولی که مدرسه میرفت تا مدتها جای نقطههای " ن" و " ب" رو تو کلمهها جابه جا مینوشت. مثلا " بابا" رو مینوشت " نانا". نسبت به من و برادرم که سریعتر از بچههای دیگه یاد میگرفتیم و مینوشتیم اون خیلی کند پیش میرفت. معلم کلاس اولش به مادرم گفته بود نیاز به تلاش زیادی داره. حتی یادمه ما تو عالم بچگی وقتی از تمرین کردنای زیاد و اشتباه نوشتناش خسته میشدیم بهش میگفتیم " چقد خنگی تو!!"
ولی اون بدون توجه به حرفای دیگران به کار خودش ادامه میداد. تمرین میکرد، اشتباه مینوشت ولی ناامید نمیشد. انگار گوشهاش حرفهای دیگرانو نمیشنید. انگار تو یه عالم دیگه بود که فقط یه مسیر مشخص داره و فقط یه نفر فرمانرواشه؛ خودش!
بارها دیدم تو مسیرش خسته شد ولی دست از کار نکشید. یه مدت استراحت میکرد و دوباره به راهش ادامه میداد.
وقتی روز و شب برای کنکور درس میخوند و برادرم بهش میگفت خسته نمیشی اینقد میخونی!؟ میگفت ترجیح میدم الان عرق بریزم تا بعدا اشک!
همهی زندگیش بدون جلب توجه آهسته و پیوسته پیش رفت و خدا رو شکر به هرچیزی که خواست رسید. تنها کسیه که وقتی قصد رسیدن به چیزی رو میکنه حاضرم قسم بخورم بهش میرسه، بدون شک.
اون دختر کوچولویی که حالا بزرگ شده و تز ارشدشو از یکی از دانشگاههای خوب تهران آورده و بهم نشون میده خواهرمه. خواهری که عمیقا بهش افتخار میکنم و به پشتکار و روحیه ش غبطه میخورم.
وقتی رساله شو باز کردم و ورق زدم رسیدم به این صفحه:
اینجا دختری مینویسد که نمیداند...
♢ خوب است با عادتهای بد، یا بد است با عادتهای خوب.
♢ آرام است، بعضی وقتها شلوغ، یا شلوغ است بعضی وقتها آرام.
♢ شاد است، بعضی وقتها غمگین، یا غمگین است بعضی وقتها شاد.
♢ شجاع است، بعضی وقتها ترسو، یا ترسو است بعضی وقتها شجاع.
♢ عاشق است، بعضی وقتها فارغ، یا فارغ است بعضی وقتها عاشق.
اینجا دختری معمولی از لحظهها و افکارش مینویسد.
اینجا دختری مینویسد که نمیداند...
♢ خوب است با عادتهای بد، یا بد است با عادتهای خوب.
♢ آرام است، بعضی وقتها شلوغ، یا شلوغ است بعضی وقتها آرام.
♢ شاد است، بعضی وقتها غمگین، یا غمگین است بعضی وقتها شاد.
♢ شجاع است، بعضی وقتها ترسو، یا ترسو است بعضی وقتها شجاع.
♢ عاشق است، بعضی وقتها فارغ، یا فارغ است بعضی وقتها عاشق.
اینجا دختری معمولی از لحظهها و افکارش مینویسد.
تعداد صفحات : 1