بعضی وقتا احساس میکنم سن ادم وقتی از سی میگذره، خداوند زمان رو براش رو دور تند میذاره. همه چی خیلی سریعتر از همیشه براش میگذره. انگار دیروز بود که خواهرم از اونور دنیا برگشت به وطن و دیروز دوباره بعد از یک ماه برگشت به جایی که میگفت بهش تعلق خاطر پیدا کرده و دلش براش تنگ شده. انگار دیروز بود که میخواستم اولین سفره هفت سین خونه خودمو متفاوت تر از همیشه بچینم و دنبال شمع و گل و گلدون بودم. حالا تقریبا ۵ ماه از شروع سال گذشته و این برام باور نکردنیه. انگار دیروز بود بر سر دوراهی ازدواج روزگارم درهم واشفته شده بود. خلاصه یه روزی شاید برگردماینجا و بنویسم انگار دیروز بود که میومدم اینجا مینوشتم در حالیکه سالها از اون روزا گذشته.
اومدم بگم قدر لحظههای امروزو بدون، ناگهان به خودت میای و میبینی به دیروزی تبدیل شده که سالها ازش گذشته.همین.